اثبات نسب در صورت فوت پدر
در این نوشته می خواهیم به موضوع اثبات نسب در صورت فوت پدر بپردازیم، در پایان جهت راهنمایی و مشاوره بیشتر در این خصوص می توانید با وکیل آپ در تماس باشید.
نسب اشخاص و نسبت آنها با یکدیگر در اجتماع انسانی و خانواده ها اهمیت و آثار بسیار مهمی دارد.نظم اجتماعی و انسانی اشخاص هم منوط به مشخصات اسمی و خانوادگی آنها و نسبتشان با یکدیگر است.بر خلاف نسب مادری که بر مبنای امور محسوس و آشکار قابل اثبات است، نسب پدری را به دشواری می توان احراز کرد، زیرا مدعی نسب باید ثابت کند که محصول نزدیکی مادرش و شوهر اوست و در این راه هیچ سند و شاهدی به کار نمی آید.بنابراین لزوماً در این مورد قانونگذار باید دخالت کند و به کمک اماره قانونی، راهی برای این مشکل خانوادگی بیندیشد.
در حقوق اسلام با کمک گرفتن از «اماره فراش» این موضوع قابل حل است.بنابراین قاعده، کودک متولد در زمان زوجیت متعلق به شوهر است و جز از راه لعان (اتهام زن به زنا یا نفی ولد) نمی توان خلاف آن را ثابت کرد.در قانون مدنی قاعده فراش در زمره امارات یا نشانه های قانونی است.
به غیر از قاعده فراش برای اثبات نسب پدری اقرار هم در زمره دلایلی است که به طور معمول در دعاوی اثبات نسب مورد استناد قرار می گیرد.در این خصوص ماده ۱۱۶۱ قانون مدنی مقرر می دارد : «اعلام ولادت طفل از طرف پدر اقرار به نسب است و از چنین پدری دعوی نفی ولد پذیرفته نمی شود.» ادعای نسب در صورت حیات والدین صرفاً باید به طرفیت آنان طرح و اقامه شود و از مقررات قانونی در باب نسب مستفاد می شود که با اقرار والدین و قبول فرزند نسب محقق خواهد شد.
بعد از فوت والدین، ورثه حین الفوت ذینفع در موضوع بوده و قائم مقام قانونی تلقی می شوند، مگر آنکه خلاف آن ثابت گردد.در نتیجه نظر اکثریت تأیید می شود.با توجه به اینکه در دعوای اثبات نسب به طرفیت والدین هدف ثبوت نسب نسبت به والدین است لذا با وجود والدین و طرفیت آنان لزومی به طرفیت فرزندان نیست.
آثار قانونی نسب
چنانچه نسب قانونی باشد، سبب قرابت و خویشاوندی می شود که این قرابت بر حسب دوری و نزدیکی آثاری را به همراه دارد.این آثار گاهی به صورت حق است مانند حق حضانت و حق ولایت و گاه به صورت تکلیف است مانند تکلیف اطاعت و احترام اولاد نسبت به والدین.از آثار دیگر این قرابت ممنوعیت هایی است که بعضی اوقات ایجاد می شود از جمله آنکه ادای شهادت و کارشناسی برای بستگان و خویشان ممنوع است یا آنکه قاضی نمی تواند در مورد بستگان نزدیک خود حکمیت کند.
به طور کلی در ارتباط با اثبات نسب دو فرض متصور می باشد :
- اثبات نسب در زمان زوجیت
به موجب اماره قانونی یعنی اوضاع و احوالی که به موجب قانون دلیل بر امری شناخته شود، در زمان زوجیت، طفل متولد شده متعلق به شوهر می باشد.مشروط بر اینکه از زمان ازدواج تا تاریخ تولد طفل، کمتر از شش ماه و بیشتر از ده ماه نگذشته باشد بنابراین در این شرایط نسب پدر و مادری هر دو صحیح خواهد بود.
- ثبات نسب بعد از انحلال نکاح
مطابق با قانون هر طفلی که بعد از جدایی پدر و مادر به دنیا بیاید ملحق به شوهر می باشد البته مشروط بر اینکه مادر هنوز ازدواج نکرده باشد.(از زمان جدایی تا تولد طفل بیش از ١٠ ماه نگذشته باشد) اما در صورتی که مادر بعد از جدایی، مجدد ازدواج کرده باشد و بعد ازدواج مجدد او طفل به دنیا آمده باشد، در این صورت اگر از تاریخ جدایی اول ده ماه نگذشته و نکاح دوم به شش ماه رسیده باشد، در این شرایط مطابق با موازین قانونی طفل متعلق به شوهر دوم می باشد مگر اینکه دلیلی ثابت شود که خلاف این را ثابت نماید.
اگر شرایط به گونه ای باشد که الحاق طفل به هر دو شوهر ممکن باشد، با تشخیص پزشکی قانونی این مساله روشن می شود.ماده ١١۶٠ قانون مدنی عنوان نموده است : “در صورتی که عقد نکاح پس از نزدیکی منحل شود و زن مجددا شوهر کند و طفلی که از او متولد گردد طفل به شوهری ملحق می شود که مطابق مواد قبل الحاق او به آن شوهر ممکن است در صورتی که مطابق مواد قبل الحاق طفل به هر دو شوهر ممکن باشد طفل ملحق به شوهر دوم است مگر آنکه امارات قطعیه بر خلاف آن دلالت کند.”
اثبات نسب فرزند نامشروع
نسب مشروع و قانونی زمانی شکل می گیرد که در هنگام انعقاد نطفه، زن در عقد نکاح (اعم از دائم و منقطع) مرد بوده و میان آن ها رابطه زوجیت صحیح برقرار باشد.یعنی طفلی که از یک رابطه نامشروع متولد شود، غیر قانونی است.در این حالت هر چند طفل نسبت به پدر غیر قانونی است ولی در صورت اثبات غیر قانونی بودن این موضوع که طفل، حاصل رابطه غیر مشروع زن و مرد معین و مشخص است، مرد (به عنوان پدر عرفی طفل) موظف است نفقه فرزند نامشروع را بپردازد و برای او شناسنامه بگیرد.با اینکه اصل این است که فرزند نامشروع ارث نمی برد اما در قسمت دوم ماده یک استثنا بیان شده است.در صورتی که طرفین یا یکی از آنها نسبت به عمل زنا دچار اشتباه شده یا جاهل بوده باشد نسبت به آن طرف فرزند ارث می برد و بالعکس.
گاهی پیش می آید که یکی از طرفین زنا یا هر دو طرف نسبت به این که عمل زنا است دچار اشتباه می شوند یا اینکه جاهل هستند.یعنی نمی دانند که کار آنها زنا است بلکه گمان می کنند مشروع است.
به طور مثال زن و مردی که برای ۶ ماه با هم صیغه بودند بدون توجه به زمان صیغه با هم رابطه برقرار می کنند در حالی که فکر می کنند هنوز زن و شوهر هستند اما در حقیقت مدت صیغه تمام شده است.از منظر قانونی در این صورت فرزند متولد شده دارای نسبت با والدین خود است و از آنها می تواند ارث ببرد.زیرا به خاطر این شبهه در عمل زنا سبب ارث بردن ایجاد شده است.البته فقط رابطه وراثت با آن طرفی برقرار می شود که دچار اشتباه شده است.در مثال بالا اگر مرد می دانسته و زن جاهل بوده که عمل زنا بوده است فرزند از مادر ارث می برد و اگر زن نسبت به زنا بودن مطلع بوده اما مرد دچار اشتباه شده از پدر ارث می برد.اگر دو طرف هم جاهل بوده اند که از دو طرف ارث می برد.